غروب بود که “حَیِّ عَلی”رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما
چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما
غروب بود که “حَیِّ عَلی”رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما
چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما
هرکار میکنم که نلغزم نمیشود
پیش تو سر شکسته نباشم نمیشود
باید که سیل جان مرا شستشو دهد
تطهیر من به بارش نم نم نمیشود
چشمم از آستانت غیر از کرم ندیده
ای آیه ی محبت، از تو به ما رسیده
از خانه ی کریمان خالی نرفته دستی
سائل نشد پشیمان از منت کشیده
در مناجات خدا از همه بهتر گریه است
آب تطهیر گناه، اول و آخر گریه است
زحمت پای ورم کرده ی مادر شده است
تا بفهمیم که قصد از می کوثر گریه است
فرار کردم من از زندانِ دنیا
امیدم اینه که توبه پذیری
مثه طفلی که محتاجِ به مادر
من اینجام که تو آغوشم بگیری
دوریم از رخ ماه، أین بقیه الله
ماندیم در دل چاه، أین بقیه الله
دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت
گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیه الله
دست من را برده و بین جنان بگذاشته
دست من را مادرم در دستتان بگذاشته
عشق را ام البنینی وار یادم داده است
نام من را نوکر این آستان بگذاشته
مستحب است شب اول ماه قمری
نوکر در به درت را به زیارت ببری
آمدم پیش تو شاید صدقه جمع کنم
با دو تا کاسه ی اشکی به همین مختصری
از سحرگاه تا حوالی شام
بر تو ای شاهِ شاهزاده سلام
بی تو عمرم همیشه حیف شده
همهی لحظههام بی تو حرام
گدا را تو با دیده تر ببخش
بکوبم سر خویش بر در ببخش
بیا قبل از آنکه رسوا شوم
به پیش همه روز محشر ببخش
چار فصل من زمستان شد، بهاری اش کنید
چشمه ای خشکیده آوردم که جاری اش کنید
اینکه با آلودگی در ساحل رحمت نشست
غرق عصیان است، غرق شرمساری اش کنید
خورشید واقعیه حقیقت نما کجاست؟
روح دعا و واسطه ی ربنا کجاست؟
تنها و در میان بیابان چه میکند؟
آن روشنی و نور، به چشمان ما کجاست؟