اشعار فاطمیه

دق الباب

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
می نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانه زهراست، پس هر سائلی
بعد دق الباب خندان می شود در پشت در

شهیده

دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا

به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند

زخم های پر

این روزها شب وسحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد

تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد

کنج عزلت

تا سحر را گرفته اند از ما
چشم تر را گرفته اند از ما

کنج عزلت نشسته ایم ، آری
بال و پر را گرفته اند از ما

بشکند دست مغیره

 

رو گرفتی که کبودی تو پیدا نشود
باعث رنجش زخم دل مولا نشود

سر سجاده دعا کرده حسن آهسته
بی کسی کاش نصیب دل بابا نشود

شعله ها

جایی که اعتبار گدا فرق میکند
حتماً اصول جود و سخا فرق میکند

در خانه ی محقٌر زهرای مرضیه
با آفتابْ…نوعِ عطا فرق میکند

فاطمیه

 

به مِـهر و عاطفه یِ مادرانه محتاجم
به روضه خوانی و آه شبانه محتاجم

به لطف حضرت حق من به ذکر یاحیدر
به ذکـرِ شاه زمـین و زمـانه محتاجم

شعر روضه حضرت زهرا (س)

(زبانحال امیرالمومنین با حضرت زهرا سلام الله علیهما)

باید بری, نه! محضِ رضایِ خدا نگو
دق می کنم بدون تو, این جمله را نگو

زهرا بمان و زندگی ام را به هم نریز
سنگ صبور من, نرو از پیشم ای عزیز

شعر روضه جانسوز حضرت زهرا (س)

هر شب که آه تا به سحر گاه می کشم
با اشک شعله بر جگرِ ماه می کشم

تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می کنم و آه می کشم

شعر روضه کوچه بنی هاشم

مادرم خورد زمین و جگرم تیر کشید
از غم بال و پرش بال و پرم تیر کشید

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکست
تا سرش خورد به دیوار سرم تیر کشید

شعر مدح و روضه حضرت زهرا (س)

تو فاطمه‌ای جلوه‌ی انوار الهی
تو فاطمه‌ای بی‌بدل و لا یتناهی
تو قبله و… دل‌ها همه تا کوی تو راهی
عالم شده با نور تو روشن, به نگاهی

غزل فاطمیه

این روزها مسیر حیاتش عوض شده
شهر مدینه‌ای که صراطش عوض شده

از یاد رفت «آل محمد» به راحتی
بعد از پیامبر, صلواتش عوض شده

دکمه بازگشت به بالا