از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا
دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا
از تنگ نای این در و دیوار برخیز
بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا
از خانه ات تا عرش راهی نیست زهرا
دیگر مجال سوز آهی نیست زهرا
از تنگ نای این در و دیوار برخیز
بهتر از اینجا تکیه گاهی نیست زهرا
نمی شود دو سه شب بیشتر بمانی تو
خودت که جان علی صاحب الزمانی تو
هنوز سنی نداری که قد کمانی تو
ببخش خیری ندیدی از این جوانی تو
خرمن آسودگی شرار بگیرد
چادر مادر اگر غبار بگیرد
وای از آن لحظه ی بدی که ببینی
گوشه ای از دامنش به خار بگیرد
از زندگی بدون تو بیزار می شوم
از بس که پای داغ تو بیمار می شوم
اصلاً تو را چه ساده من از یاد می برم
وقتی اسیر کوچه و بازار می شوم
ناگفته ها دارد دل غم پرورت با من
حرفی بزن از گوشۀ چشم ترت با من
بانوی محجوبم بیا و در میان بگذار
شرح بلایی را که آمد بر سرت با من
حریر سبز نبوت چه شد که چین خوردی ؟
به همسرت که نگفتی کجا زمین خوردی
پس از نبی تو فقط غصه و فقط سیلی
برای یاری اسلام و حفظ دین خوردی
قلب غریب همسفرت درد می کند
این روزها که بال و پرت درد می کند
ریحانه پیش پای علی کم بلند شو
پهلوی مانده بین درت درد می کند
وقتش رسید, هم سخنت را عوض کنی
هم خواهش رها شدنت را عوض کنی
لاغرشدی کفن دگر اندازه ی تو نیست
باید زمان پر زدنت را عوض کنی
اینجا چقدر شعله وزیده ست پشت در
باغ این قَدَر کبود که دیده ست پشت در
در کوچه های هاشمی آتش شروع شد
یا هق هقی بریده بریده ست پشت در؟!
گفتن ندارد ……. کوچه شلوغ و جای یک سوزن ندارد
نامرد مردم ……. حق علی و فاطمه خوردن ندارد
مادر به خود گفت ……. شاید کسی کاری به کار زن ندارد
من از نبی ام ……. حتما کسی کاری به کار من ندارد
افتادن زن ……. درپیش چشم دیگران دیدن ندارد
برخیز مادر ……. زینب پناهی غیر این دامن ندارد
وقتی حسینت ……. درلحظه ی گودال پیراهن ندارد
مجید تال
بیت الغزل روضه ی مادر , پهلو
در زیر فشار لگد و در , پهلو
اول سپر بلای حیدر , زهرا
اول سپر بلای “کوثر” پهلو
وقتی نبی نمـوده مکــرر سلامتـان
واجب شده ست بر همگان احترامتان
از این سر مدینه و تا سـوی دیگرش
ریزه خورنـد بر سـر خـوان طعامتان