شعر مناجات

ارباب من

…جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت داده‌ایم حالا نه…

با امید غفران آمدم..

بعدِ آن شبها که با امید غفران آمدم…
بار دیگر محضرت العفو گویان امدم

فکر کردی چون گنهکارم نمی ایم دگر؟؟
نه عزیزم! با همین بار گناهان آمدم!

گریه ام‌ را دوست داری

هرقدَر محتاج اینجا با خجالت میرسد
پابه پای این خجالت ها به عزت میرسد

کاسه ها و کوزه ها را بشکن اصلا بر سرم
دل همینکه خُرد شد باران رحمت میرسد

یا رب

دو سه شب مانده فقط، فرصتمان محدود است
رحم کن گرچه گدای تو گنه آلود است

وای بر من اگر امشب نخری بارم را
آه پس من چه کنم نفس خطاکارم را؟

حقیرآمدم

حقیرآمدم سربه زیر آمدم
خریدی مرا گرچه دیر آمدم

دوسه شب دگر فرصتم مانده است
که این چند روز اخیر آمدم

یا الهی

خداوندا! خداوندا! تو ای معبودِ سبحانم
بسویت آمدم امشب نگه کن چشمِ گریانم

اگر چه من خطا کارم، پر از زشتی ست کردارم
گرفتارم گرفتارم، پشیمانم پشیمانم

عبدِ رو سیاهم

امشب گناهِ دل را با آبِ توبه شستم
من با خدای خوبم عهدی دوباره بستم

گفتم که بارالها! من عبدِ رو سیاهم
چون پرده ی حیا را با هر گنه گسستم

یا اله العاصین

دوباره دست به روی سر گدا بکشید
دوباره پرده به روی گناه ما بکشید

بی آبرو و خطاکار و مست عصیانم
کشان کشان دل من را سوی خدا بکشید

الهی العفو

میان بندگانت بدتر از من نیست! تنها من!
تو دستم را گرفتی و اسیر دستِ دنیا… من

گنهکارم؛ به تاثیرِ دعاهایم امیدی نیست
گمانم فاصله افتاده از درگاهِ تو تا من

العفو

خدایا دامنی آلوده دارم
به درگاه تو باز افتاده کارم
شنیدم مونسی با دل‌شکسته
نظر کن از کرم بر حال زارم

دارد بنای عفوت

گفتند خالق تو، دارد بنای عفوت
با سر دویده ام چون دارم هوای عفوت

از روسیاهِ بدکار یک بار، دل نکندی
جرم مرا نوشتی، یک عمر پای عفوت

العفو

پای کوه عفو تو کوه خطا آورده ام
دست من خالی است پیش تو ترا آورده ام

ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت
کوله بار جرم خود را بیصدا آورده ام

دکمه بازگشت به بالا