تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند
سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!
تو نیستی و لشگری مرا عذاب میدهند
عذاب لقمه نانی و عذاب آب میدهند
سوال میکنم ز نیزه دارها سرت کجاست؟
ولی به حرف های بد به من جواب میدهند!
نه شعار ما،شعار عالم است
پرچمت بالاتر از هر پرچم است
هرکسی دیوانه ات شد عاقل است
عقل هر کس نیست مجنونت کم است
گرفتم از سر نی افتاب ریخته را
کشانده ام طرف جوی آب ریخته را
هزار معجر اگر داشتم همه میسوخت
نگاه کن ز روی بام عذاب ریخته را
گفتم حسین و یا حسینش آمد از جانم
هر یا حسینم داشت خیر ختم قرآنم
تا روضه رفتم روح من را کربلا بردند
فرش حسینیه ست قالی سلیمانم
سخت است مجنون دور از لیلا میوفتد
دختر که باباییست بی بابا میوفتد
گردن نمیماند برای آن کسی که..
روی شتر با سر از آن بالا میوفتد
کاش شام غم من را تو سحر گردانی
جنگ خونین مرا غرق ظفر گردانی
غصه ای نیست اگر زیور من غارت شد
چادر سوخته را کاش که برگردانی
شوری دوباره بر دل عالم رقم بزن
برخیز باز سردر خانه علم بزن
با یا حسین بال و پری تا حرم بزن
فرموده اند ماسک بزن،ماسک هم بزن!
سنگ خارا شد دگر آن بستری که داشتم
یک زمان می بافتم موی سری که داشتم
روی نی رفتی و رفتم با سپاه شامیان
بی علمدار و علم ؛ بی لشکری که داشتم
ای حضرت غریب من ای آشنای من
ای کعبه معظمه ی کربلای من
زانو بگیر تا به زمین نازلم کنی
رحلی گذار تا برسد آیه های من
صبح من رفت و مرا انچه که باقیست شب است
سر تو ذبح شد و اینکه نمردم عجب است
آنقدر خار فرو رفته به پایم که نگو
اصلا انگار که این دشت پر از بولهب است
امشب نگاه کن به دو چشمم زیادتر
چونپرسه میزند به دلم غم زیادتر
دستی بکش بروی سرم سایه سرم
زینب فدات.گریه نکن در برابرم
از دست روزگار دلم پرشکایت است
هرجای پیکرتو خودش صد مصیبت است
گیرم نشد که آب برایم بیاوری
سعیت قبول !ساقی من اصل نیت است