یابن الحسن

یک شب مرا هم محض دیدارت طلب کن
کمتر مرا با بی محلی ها ادب کن

عاشق نبودم نیستم دل بیقرارت
فکری برای این دل بی تاب و تب کن

روح حسین

وقتی مطیع امر امامش حسین بود
یعنی عقیله شرط قوامش حسین بود

روح حسین چون تن او را احاطه کرد
خشم و سکوت و صلح و قیامش حسین بود

حریم پاکِ دل

این دلِ آتش زده باران نمی خواهدمگر
این وجودِ در به در سامان نمی خواهد مگر

در حریم پاکِ دل، هرکس که آمد خانه کرد
عاقبت این ملکِ دل سلطان نمی خواهد مگر

جز گدایی از شما کاری ندارد دست من
دست های ملتمس دامان نمیخواهد مگر

یا بنت موسی ابن جعفر(ع)

هر که رو انداخت، خاطرجمع زائر می شود
قبل زائر کوله بار راه، حاضر می شود

هرچه تاجر هست در عالم، گدای فاطمه ست
هر که در کویش گدایی کرد، تاجر می شود

ولدی

صوت قرآنِ ملیحی در حرم پیچیده بود
و زمان، بعد از علی این لحن را نشنیده بود

معجزه یعنی همین که سوره ی شمس و قمر
آیه آیه تین و زیتون را به لب ها چیده بود

صدای ربنا

هرگوشه صدای ربنا می آید
آواز خوش خدا خدا می آید

از شوق امام عسکری مست شده
خورشید ز سمت سامرا می آید

به نگاهی

دلبرا گر بنوازی به نگاهی ‏ما را
خوش تر است‏ ار بدهی ‏منصب‏ شاهی ‏ما را

به من بی سر و پا گوشه ی چشمی بنما
که محال است جز این گوشه پناهی ‏ما را

شیخ الائمه

آن صبح رو که مطلع شعرم جبین اوست
موسی به دین اوست و عیسی به دین اوست

هر حلقه حلقه حلقه ی آن گیسوی شبش
آورده است سلسله ای را به مذهبش

این چه نوریست

چهره انگار… نه، انگار ندارد، ماه است
این چه نوریست که در چهره ی عبدالله است؟

این چه نوریست که تاریکی شب را برده
دل مرد و زن اقوام عرب را برده

الجار ثم الدار

روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !

پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود

جانم حسن (ع)

ازهمان روزی که گفتم یا حسین،گفتم حسن
یاحسین را یادمان دادند با جانم حسن
من نمک گیر علی و بچه های حیدرم
گفته ام هربار از این سفره نان خوردم،حسن
نیست جزاین هرکجاکه می شود روضه به پا

یادم نرفته

برگشته ام کرب و بلا دور و بر تو
پیچیده عطر لاله های پرپر تو
جان می دهم هر روز بعد رفتن تو
توکشته ی صبری حسین یا خواهرتو

دکمه بازگشت به بالا