بر پیکر تو به نیت حد می زد
بی آنکه کمی شود مردد می زد
باز سر گشته و حیران شدهام
چه کنم سر به گریبان شدهام
مانده ام بی سر و سامان شدهام
شمعِ این شامِ غریبان شدهام
از من در این مسیر ببین پیکری نماند
از تو برای زینب تو جز سری نماند
دیدم از دور اخا پیکرت افتاد به خاک
گونه ی راست خوش منظرت افتاد به خاک
عاقبتآمدم پس از عمری
به مزارتنه بر مزار خودم
آمدم هایهای گریه کنم
به دل خونو داغدار خودم
شهر شام و شروع ماتم بعد
همه در دست نیزه و نیرنگ
چه شده شهر غرق در شادی
آن طرف آتش و هزاران سنگ
آن قدَر آه کشیدم جگرم زخم شده
چه قدَر گریه؟! دگر چشم ترم زخم شده
زخم لب های تو نگذاشت که بوسه بزنم
علّتش چیست؟ چرا ای پدرم زخم شده؟!
امـشـب به دل درد و غـمـیجـانـکـاه دارم
خـــورشـــیـــد روینـــیـــزه را در راه دارم
مـات رخـش در کـنـج ایـنویـرانـه هـسـتـم
صــحـبـت بـه لـکـنـتبـا سـر آن شاه دارم