شعر شهادت اهل بيت (ع)

یا علی النقی

شب بود قبله جا نمازی سوی او داشت
کعبه برای دیدن رویش وضو داشت
رشک ملک بود آن حصیر زیر پایش
هر شب خدا مشتاق صوت ربنایش

دهمین نور کبریا

دهمین نور کبریا هادی
روشنای مسیرها هادی
مقصد بال های خسته ی ما
حرم امن سامرا هادی

جانم امام هادی

شاه تبعیدی و بی خادم و بی دربارم
چه کنم خسته‌ام و بی کسم و بی یارم

بیشتر از دو دهه هست که دور از وطنم
بند در سامره ام ساکن بالاجبارم

یا علی النقی

همان کسی که تو را خانۀ گدایان بُرد
و یا به قصد جسارت به قعر زندان بُرد…

برای این که علوم از تو منتشر نشود
میان لشکر با آن همه نگهبان بُرد…

تبعید

در آسمان سامرا پیچیده بوی من

یادِ مدینه مانده بُغضی در گلوی من

هرشب بیادِ مادرِخود جامعه خواندم

شرحِ صفاتِ مادرم شد گفتگوی من

خواهر آقای کربلا

بیگانه نیستم ، ولی بی لیاقتم
در نوکری به محضرتان کم سعادتم

کم گفته ام ز غربت و تنهایی شما
من را ببخش خواهر آقای کربلا

عصمت کامله

عاشقان در حجاب یکدگرند

پرتو آفتاب یکدگرند

گاه تصویر قاب یکدگرند

همه زیر نقاب یکدگرند

جبل الصبر

دختر شاه لوکشف خانوم
آفتاب شب نجف خانوم

المثنای فاطمه، بانو
سبب خلقت همه، بانو

شعر روضه حضرت ام کلثوم (س)

منم که شعله کشد هرم آفتاب از من
گلم, که مانده پس از کربلا گلاب از من

غریب صفحه ی تاریخ ام کلثومم
که قول صبر گرفته ابو تراب از من

یا ام کلثوم

آه زینب باز هم باید عزاداری کند
ام کلثومم که بعد از تو مرا یاری کند؟

آه ای آیینه ی زینب در عالم الوداع
مونسم ، دلگرمی ِ پنجاه سالم الوداع

اشک غریبی

غمِ دلِ امّ بنینه غمت
روضه ی بازه چهره ی درهمت
خیلی عوض شدی عزیز دلم
منو حلال کن اگه نشناختمت

ام العباس

می گویَم از رودی کَز او یَم می شود تامین
از اشک او باران نم نم می شود تامین
با دودِ آهَش شعله ی غم می شود تامین
از دستپختش رزق عالم می شود تامین

دکمه بازگشت به بالا