محسن صرامی

عاشق شده ام

عاشق شده ام ديده ي تر داشته باشم
هر لحظه فقط از تو خبر داشته باشم

عاشق ندهد هديه به معشوق عجيب است
پروانه شدم تا كه هنر داشته باشم

بيا عمه كمك كن

نمانده ذره اي حتي به جسم خسته جان اصلأ
نه ماند از شدت لكنت مرا شرح بيان اصلأ

بيا عمه كمك كن راس بابا را بده دستم
نمانده در تن رنجور و بيمارم توان اصلأ

وقت اش نشد

وقت اش نشد ديگر تو را راحت ببينم
اندازه ي قدري فقط صحبت ببينم

من كار واجب با تو دارم،وقت تنگ است
بايد تو را ديگر به هر قيمت ببينم

بايد از روضه گفت سربسته
روضه باز است و حجره در بسته
به كدامين گناه در قتل اش
ام رذل اينچنين كمر بسته

دلبر طوس

وانشد روی من آخر دری از این بهتر
که ندارد احدی دلبری از این بهتر

از غبار حرمش حاجت خود میگیرم
نیست در ذهن کسی باوری از این بهتر

بزم روضه

از كودكي برده مرا بابا به روضه
ميگفت دل خوش كن از اين دنيا به روضه

خير دو دنيا را ببيند مادر من
بوده هميشه مادرم بي تاب روضه

ذكر علي الدوام

نام زيباي حضرت صادق
شده ذكر علي الدوام همه
جبرئيل از بهشت مي آيد
ميرساند به اوسلام همه

یا امام رضا(ع)

با تو باشد رنگ غم هرگز نمي بيند كسي
ناخوشي حتي به كم هرگز نمي بيند كسي

بوسه ميگيرم مدام از جاي جاي اين ضريح
با رضاجان هم و غم هرگز نمي بيند كسي

تجلي خدا

به او دادند كشتي را كه در آن ناخدا باشد
در اين دنياي خاكي او تجلي خدا باشد

خدا بود و نبي بود و بنا شد حضرت خاتم
نه در روي زمين بلكه امير ماسوا باشد

خاكم به سر

چند خطي دارم از زندان سخن خاكم به سر
چهارده سال است دوري از وطن خاكم به سر

باز نامردي يهودي،باز معصومي غريب
نيست كاري را بلد غير از زدن خاكم به سر

مادر

قدم هر جا گذاري خاك آن زر ميشود قطعأ
غلام حقله گوش تو ابوذر ميشود قطعأ

من از ام ابيها بودنت فهميده ام زهرا
كسي كه دخترش باشي پيمبر ميشود قطعأ

رئـوف ابن رئـوف

كاسه ي صبرش همينكه هر كسي سر ميرود
مضطرب ، سمت حرم، از صحن كوثر ميرود

هــم مي آيد زائــرت با ديــده ي تر در حــرم
هــم دم رفتــن كه شد با ديده ي تر ميـــرود

دکمه بازگشت به بالا