شعر مدح و مناجات

طلوع طلعت

بهار ، رویشِ او را به صحنِ گلها خواند
نسیم ، آمدنش را به گوشِ دریا خواند

شبی که آمد و گُل شد سپیده می‌بارید
فرشته بر قدمِ نو رسیده می‌بارید

یا رقیه

فروغِ‌ هفت‌ آسمان‌ رُقیّه
همایِ‌عرش‌آشیان‌ رُقیّه
مکان گرفتی کنار زهرا
به عرصه ی لامکان‌ رُقیّه

یا صاحب الزمان(عج)

بی حضور سبز رویت ، روزها بی عید شد
ماه ها و سال ها با فصلِ غم تمدید شد

ماه شمسی رو ، هزار چارصد سال است که
از کنارت عالم خاکیِ ما تبعید شد

سجاده‌ی عشق

کیستی ای که چنین بویِ علی را داری
روی چشمان خود اَبرویِ علی را داری

پرده مَنداز کمی مانده تو را سجده کنیم
بسکه در خویش سر و روی علی را داری

غم هجران

کوله بارِ غم هجرِ تو کشیدن تا کِی؟
بین این دَشتِ پُر اَز خار دویدن تا کِی؟

هرقدَر ناز کنی باز خریدارش هَست
نازنینا تو بگو ناز خریدن تا کِی؟

پدر علم

جلوه می‌بارد از جمالِ علی
جذبه می‌جوشد از جلالِ علی

همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی

ام ابیها

استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست

یا ولی الله

کی می شود بیند بشر ، خیرالبشر را
آه ای سفر کرده بده پایان ، سفر را

عیسی مسیح من ! که باید جز تو بخشد
جان دوباره این جهان محتضر را

جانم حسن (س)

عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگ‌ترین واژه درجهان من است

اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار در دهان من است

یا علی

هم خدا فرموده در آیات قرآن از علی
هم پیمبر گفت با امت فراوان از علی

پس نمانده جای شک و شبحه ای در مدح او
جان گرفته تا قیامت جسم ایمان از علی

یا ولی الله

در دل اهلِ قلم انگیزه ی تقریر نیست
قصّه ی تنهایی ما قابل تحریر نیست

داغ دوری یا غم کوری..،چه فرقی می کند؟!
در دلِ قُرصِ زلیخا ترسی از تقدیر نیست

اشک شوق

اشک شوقم کنار این گنبد
موج در موج، بی کران شده است
بد قیافه ترین کلاغ جهان!
عاشق چشم هایتان شده است

دکمه بازگشت به بالا