شعر روضه

عشق

عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین است
عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین است

زیباییِ احساسِ من این است که جانم
آن عاشقِ‌ دیوانه وُ مفتونِ حسین است

شوق نگاه

من به شوق نگاه معشوقم
مینشینم گذر کند شاید
او که رد شد قسم دهم او را
شب ما را سحر کند شاید

حرف حق

ای صداقت ز نامتان جاری
حرف حق در کلامتان جاری
شهدِ شیرین معرفت با توست
معرفت ها ز کامتان جاری

حضرت عشق

نور را در کوچه ی ظلمت کشیدن مشکل است
پا برهنه در پی مرکب دویدن مشکل است

آسمان گر بر زمین افتد ، قیامت میشود
آسمانی را به روی خاک دیدن مشکل است

حسین جان

زندگی را عشق زیبا میکند
عشق را ارباب معنا میکند
عاشقی را ازحسین آموختیم
عاشقان را عشق شیدا میکند

عرش خدا

دل با نگاه تو به خدا میرسدحسین
این راه ما بــه کربُبَلا میرسدحسین

درگاه تــوست عرش خداوند متعال
ازدرگه تو لطف وعطا میرسدحسین

شیخ الائمه

تا که از آه سخن روی لبان می آید
باز هم حرف مدینه به میان می آید
تا که حرف از گل یاسی به زبان می آید
مهربان بانوی جنت نگران می آید

رئیس مذهب

دوباره آتش کینه به آشیان میزد
به باغ یاس نبی رنگ ارغوان میزد

کدام داغ، جگرسوز تر از این باشد:
رئیس مذهب ما را غلامشان میزد

بال و پرم شکست

در هجره‌ام مقابل چشمان مادرم
در سجده بودم و لگدی بر سرم نشست
این غم کجا برم، به که گویم که بی حیا
با ناسزا به فاطمه، بال و پرم شکست

یا عزیزالله

از قضا ما را خدا از اهل ایمان می‌نویسد
ما أطیعوالله می‌دانیم، قرآن می‌نویسد

قُل تَعالَو نَدعُ می‌خوانیم، ثابت می‌کند ما
مومنِ عشقیم، آری آلِ عمران می‌نویسد

شیخ الائمه

هیاهویی به پا گشت و ، میان شهر طوفان شد
مناجاتت به هم خورد و ، بساط غم فراوان شد

شده تکرار تاریخ و ، نصیب کعبه آتش شد
امان از این مدینه ، باز هم همدست شیطان شد

دنبال تو میگردم

از سینه کشم آهی دنبال تو میگردم
با پای دلم راهی دنبال تو میگردم
تو شاهی و من بنده شاهی به تو زیبنده
زیبنده به تو شاهی دنبال تو میگردم

دکمه بازگشت به بالا